” سورن کیرکگور (1855-1813) اگزیستانسیالیست بزرگ در تمام عمرش با این مسئله دستوپنجه نرم میکرد که باید با چه کسی ازدواج کند. مدتی کوتاه فکر میکرد پاسخ را یافتهاست: زنی جوان و جذاب به نام رگینا اولسن. رگینا اوایل دست رد به سینۀ وی زد، اما بعدها وی را پذیرفت و درست از همینجا تردیدهای کیرکگور آغاز شد. این ماجرا تا یک دهۀ کامل ادامه داشت و آسیبهای فراوانی به همۀ طرفین وارد شد. دردهای این ماجرا باعث شد کیرکگور یکی از زیباترین قطعات آتشین شاهکارش یا این/ یا آن را به رشته تحریر درآورد؛ مضمون این بند را میتوان هم در مورد ازدواج و هم درمورد هر مسئلۀ دیگری درست دانست که مستلزم انتخاب و تصمیم است:
ازدواج کنی، پشیمان میشوی؛ ازدواج نکنی، باز پشیمان میشوی؛ ازدواج بکنی یا نکنی درهرصورت پشیمان میشوی. بر بلاهت جهان بخندی، پشیمان میشوی؛ بر بلاهت جهان بگریی، باز پشیمان میشوی؛ بر بلاهتهای جهان بخندی یا بگریی، از هردو پشیمان میشوی. به زنی اعتماد کنی، پشیمان میشوی؛ به او اعتماد نکنی، باز پشیمان میشوی… خود را به دار آویزی، پشیمان میشوی؛ به دار نیاویزی، باز پشیمان میشوی؛ چه خود را به دار آویزی، چه خود را به دار نیاویزی، از هردو پشیمان میشوی. آقایان این است جوهرۀ همه فلسفه ها.”
کتاب شغل موردعلاقه آلن دوباتن را خوانده بودم و نوشتن پست حسرتهای یک انسان مرا دوباره به این کتاب و حرفهای سورن کیرکگور و پست کارهای احمقانۀ شجاعانۀ انجام شده برگرداند.
من فکرمیکنم ما گریزی از انتخاب نداریم و لحظههایمان را با انتخابهای آگاهانه و ناآگاهانه سپری میکنیم. ما انسانی با درکی محدود و ذهنی شاید تحریفشده نسبت به خود و جهان پیرامونمان هستیم و همانطور که آلندوباتن میگوید احتمال خطا در انتخاب و تصمیمهای ما بسیار زیاد است؛
او در این کتاب مینویسد: ” وقتی که دیگر به میانسالی رسیده باشیم، در زندگی چندصد تصمیم بزرگ گرفتهایم. از میان آنها،چه بسا 15 تایشان بسیار بسیار خطا بودهاند و تاوان این اشتباهات را در باقی زندگیمان خواهیم پرداخت.”
به گمانم این خطا در انتخاب و پشیمانی، اقتضای انسان بودن است. ما تصمیمهایمان را براساس تیپ شخصیتی خود، اطلاعات و شواهد موجود و بدون آگاهی از وضع آینده گرفتهایم و فکر میکردیم انتخاب درستی بودهاند. آلن دوباتن میگوید زندگی فارغ از حسرت [و پشیمانی] فقط در ترانه ها و شعرها وجود دارد.
شاید بهتر است تصمیم بگیریم که کدام پشیمانی را ترجیح دهیم و خود را نه سرزنش که همدردی کنیم با خودمان، حتی وقتی با همه تلاشی که کردهایم و اطلاعاتی که جمعکردیم، اشتباه انتخاب کردهباشیم.
من ترجیح میدهم ازدواج کنم و پشیمان شوم، بر بلاهت جهان بخندم و پشیمان شوم، به زنی/مردی اعتماد کنم و پشیمان شوم تا اینکه بهخاطر این کارهای انجام نشده پشیمان شوم و اثر زایگرنیک مرا خسته و آشفته کند.
بیشتر ازین نمیتونم موافقت کنم 🙂
حسنا
منم با “امّا”ها و سوالهای چالشیت موافقم عزیزم 🙂